گاهی از یک چیزی خداحافظی میکنی،چون فکر میکنی دیگه تموم شده. حتی اگر مدت زیادی هم تو زندگیت بوده باشه. اما نمیدونی که دوباره قراره بچرخه و بچرخه و بچرخه و بیاد تو زندگیت! اما اینبار دیگه اون حس سابق رو نداره. چون وقت انقضاش تموم شده!
نوشته های اینجا رو میخونم خندم میگیره :))
هشت سال پیش این موقع تازه دانشجو شده بودم اونم تو رشته ای که متنفر بودم ازش. ولی از یک چیز "من هشت سال پیش" خیلی خوشم میاد، که انقدر دل و جرئت و خ.ایه داشت که همه چیز رو عوض کنه.
بعد از هشت سال!
نت قطع شده، تلگرام، اینستاگرام، توییتر و ... هیچ کدوم باز نمیشن. حتی بلاگفا هم باز نمیشه و همه اینها بهونه ای شد که بعد از هشت سال به اینجا سر بزنم!
همه چی آرومـــــه ... همه چقد خوشحالن !
پینوکیو / خبرنگار واحد مرکزی خبر / بازار دلاـر و ارز / تهران !
سکککککه ! :دی
پسر عموم میخواس بره دادخواست طلاق بده ... پریروز میگیم چه خبر به کجا رسید کارتون ؟ میگه چه خبری باید باشه !؟ ... بخورم طلاق بگیرم !!! زن به این خوبییی !!!!!!
خودکفایی در صنعت اینترنت !!!
به خدا یه روزی هم میاد که حسرت صفحه ی پیوندها رو بخوریم !
گروس عبدلملکیان !
و تو را چون میدانی از مین های خنثی نشده بغل میکنم ... حالا ... میتوانید یک دقیقه سکوت کنید !
غلامرضا بروسان2 :
سنگینم/ انگار زنانی آبستن/ در دلم زعفران پاک می کنند !
غلامرضا بروسان :
تنهایی در اتوبوس چهل و چهار نفر است/ تنهایی در قطار / هزار نفر !
انگری بیردز آیا ؟؟؟!!!
نه ... خداییش ... خداییش نسل بچه های الان ، 20 سال دیگه چیزی دارن که براشون نوستالژیک باشه ؟
با تشکر از انتقادات سازنده (!) شما عزیزان ...
راحت باش ...
روی میز گرد و خاک گرفته این خانه !
حتی میتوانی با انگشت اشاره بنویسی ...
فــ...ـاک !
:))
به گل نشسته !
بیشتر وقتها ... وارونه یا از زاویه ای دیگر دیدن حقیقت میشود تعریف "خیال" !
به تمامی مقدسات عالم قسمت میدهم ... بگو من به کدامین خیال پناه ببرم که "درد" حقیقت نبودنت وارونه اش هم درد میشود .......
منبع : مجله ی فسیل شده ی روی میز سلمونی ...
یکی بید ... یکی نبید ... سه تا درخت بید ... که دوتاش بید بید ... یکیش بید نبید ... اونی که بید نبید وسط اون دوتایی که بید بید بید ...
تنهایی یعنی ...
اونقدر که گره هندزفریتو باز کردی اگه بجاش سعی میکردی گره از مشکلات باز کنی الان زندگیت بهشت شده بود ...
درد تکثیر شده ...
لحظه ریل ... روزمرگی قطار ...
و من مسافر - بی چون و چرا هر روز - خسته از این همه فشار ....
آرزویم ... در تو حل شدن باز ...
هم بزن کاسه رخوتم را با وجوت که دیگر خسته ام از ته نشینی اشتیاقم ...
چند ساعت دیگه باز برمیگردم خوابگاه ... بعد از یک سال ...
انشالا هستم ... منتها بسی کمرنگ تر !
قربان همگی
که بزودی خواهد خوابید ...
کسایی که عاشق قد و بالا و چش و ابروی طرف میشن معمولا "عشقـ"ـون یه عین کم داره !
ماها یادمون نمیاد !
میگن یه زمونی بوده که میشده به آدما اعتماد کرد !!!!!!!!!!!!!!!!!!
اشتراک در فید قابیل آدم نمیشود !
مگر نه انکه هر چیز غرامتی دارد؟
مهندس راه سازی ... اره برقی ... جنگل !
مثل
خدا ................. زلزله .................. بم !
ظرف نوشابه خانواده 2.25 لیتری حتی !
هر که در این بزم مقرب تر است ...
با جـــــــــام بلا بیشترش میکنند !!